سلام خانما.من حدود بیست سال ازدواج کردم دوتا پسر ۱۸و۱۱ ساله دارم ...اما از روزی که نامزد کردم یه دل خوش ندیدم دوران نامزدیم کوتاه بود من احمق فکر میکردم اگه طلاق بگیرم همه یه جور دیگه نگام میکنن والبته حرف های مردم تمومی نداشت چون مادرم و پدرم طلاق گرفته بودن ..با این که همه خانوادم اصرار به طلاق داشتن ولی من از روی نادونی گفتم نه وپافشاری کردم . بعد ازدواج اخلاق گند همسرم زیاد شد طوری که من بدون اجازش نمیتونستم کاری کنم وحتی پامو بیرون بزارم الان که بیست سال گذشته یکبارم تنهایی بازار نرفتم ...تنه جایی که میرم خونه مادر شوهر ومدرسه پسر کوچکم . پسر بزرگم هم مث من حق نداشت توکوچه بازی کنه چون پدرش میگفت بیرون خطرناک وممکنه بهش تعرض بشه حتی وقتی از مدرسه کمی دیر مییومدبیچاره باز جویی میشد ...وقتی پسر بزرگم ۶ سالش بود بعد یه دعوا وکتکاری حسابی دل رو به دریا زدم و قهر رفتم بعد پزشکی قانونی وشکایت ...ولی کار به دادگاه نکشید اینقده التماس وزاری اخرم با یه تعهد برگشتم خونه اش ..اما از شانس بعد من بعد ۳ ماه که حامله شده بودم اخلاقش دوباره برگشت بدتر از سری قبل ..این مرد به قدری دل میشکنه که هرچه بگم لازم کمه .بعد از به دنیا امدن پسر دومم کمی اوضاع بهتر شد ولی عمرش کوتاه بود سر کوچکترین مسائل به زنده ومرده ام فحش میده حرف های خیلی رکیکی میزنه پسرامو تهدید میکنه وکتکشون میرنه ..پسر بزرگم اینقدر بهش گف تو گیجی ت نمی فهمی که بیچاره لکنت گرفت ودرست وحسابی درس نخوند .پسر کوچکم شاگرد ممتاز مدرسه اس ولی همون حرفا رو به اونم میگه وکتک میزنه چند سال پیش پا تو دادگاه گزاشتم وگفتم نمیخام چون اذیت میکنه وتحقیرم میکنه ...ولی بازم با واسطه وتعهد دوباره به خونه برگشتم هر چند اگه پدرم زنده بود شاید اوضاع فرق میکرد در واقع من به خاطر بچه هام برگشتم نمی خام مث خودم بی مادر بشن ودلشون بشکن ..من حامی بچه هامم میدونم اگه برم این مرد اینا رو روانی میکنه .. نمیگم روزای خوبی نداشتم یا این مرد خیلی بده ولی اخلاقای بدش از اخلاق خوبش بیشتره طوری که اخلاق خوبش به چشم نمیاد ...من واقعا سر در گمم حتی نمیدونم چی خوبه وچی بد ...از اخلاقش خیلی کم گفتم این که این مرد حتی پول شارژ تلفن هم بهم نمیده یا پول تو جیبی ...یا اگه بدون این جا عضو شدم بی شک منو میکشه ..یه جوری بد دل وشکاک که ته خدا خودم بخودم شک میکنم در حالی که ت زندگیم هیچ کار ی نکردم 😔😔😔