تفریبا خونوادم اذیتش کردن با قهرهای طولانی که یاهاش کردند ...هر موقع هم که مشکلی پیش اومده بود من درست کردم ..و چند باری هم من اشتی دادمشون
دلیل عروستوناز طلاق چیه ؟؟
حالا به نظرتون من چکار کنم از این غذاب وجدان راحت بشم ..همش احساس میکنم اگه ما قبلن باهاهاش برخوزد بهتری داشتیم اینطور کینه ها جمع نمیشد
عزیزم متاسفانه خیلی از خانواده ها اون قدر در آزار عروس پیشروی می کنند که متوجه نیستند اونی که داره نابود میشه بچه خودشونه.همون داستان معروف یکی بر سر شاخ بن می برید....
به هر حال اگر فکر می کنید با عذرخواهی مادر یا اطرافیانتون ممکنه کورسوی امیدی پیدا بشه حتما اطرافیان رو مجبور به این کار بکنید. حالا یا منجر به آشتی میشه یا نه به هر حال بابت بدبخت شدن این خانم این عذرخواهی رو بدهکار هستند.
در ضمن شما بسیار خانم خوب و باشخصیتی هستید. از انصاف شما خوشم اومد.
دلیل خاصی ندارم...گفته اینا به من محل نمی دادن ....رفت و امد نمیکردن ...دوستم نداشتن و از این حرفا
اما خونواده من که درست نمیکنند رفتارشون رو...تازه بخاطر همین داستان طلاق بیشتر باهاش بد شدند ...
ان شالله نصیب هیچ کسی نشه غذاب وجدان بد دردی هست ... وقتی که شوهرم بهم محبت میکنه ومهربون هست باهام کلی غذاب وجدان میگیرم و فکرم میره به این که اون عروس بدبخت چقدر تو خونواده ما اذیت میشه همش در حال گریه است اما ما خپشبختیم ...خوشبختیم داره کوفتم میشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
54 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
