سلام
من مادرشوهرم بیماری اعصاب داره و همش به من تهمت میزنه خسته شدم..
مسلما خیلی حساس میشن و اگه از یکی خوشششون نیاد خیلی اذیتش میکنن و بزرگنمایی می کنند که شاید بخاطر وسواس فکری باشه مثلا وقتی طبقه بالاشون بودم با اینکه هر روز یه سر خونش میرفتم باز به پسرش زنگ میزد نمیاد و یه بار که پسرش افتاد دنبالم که تو رفتی مواد برای فلانی بخری .. منی که کلا نمیدونم مواد چی هست؟
من که واقعا خسته شدم هرروز سرش میزنی باز همه جا آبروتو میبره سر بچم یا تو حمام درشومیبنده میگه خوشم نیست بره بالا
جرات ندارم بچه بیارم چون سر شیر دادنش از من می گرفت که با سینه خودش بهش شیر بده
خیلی مدیریت میخاد اگه تنها باشی پدرت درمیاد باید اطرافیانه خوبی داشته باشی خیلی باید مراقبت شده و باسیاست تعامل و ارتباط داشته باشی زیادهم که محبت کنی یه روز که نتونی آبرو حیثیتتو میبره تازه کلی هم باید کتک بخوری
شوهرم از بچگی مادرش این بیماری رو داشته .. ولی اون خودش شاید بجا من کلا یه بار دفاع کنه ولی فقط پشت مادرشه و حرفشو هم تایید می کنه
شما میتونی راحت طلاق بگیری و حق طلاق داری