2777
2789
عنوان

بهشون گفتم نمیام نامزدیشون

132 بازدید | 5 پست

ببخشید طولانیه ولی لطفا بخونید

پنج شیش ماه قبل بخاطر فوت یکی از فامیلای نزدیک شوهرم جشن عروسی ما کنسل شد . ماهم با تصمبم خودمون بدون هیچ جشنی و فقط بخاطر اینکه نمیتونستیم از همدیگه دور بمونیم اومدیم زیر یه سقف ولی جهیزیه رو نیاوردیم گفتیم بعد جشن ( شهرهامون خیلی خیلی از هم دور بود ) که البته الان میفهمم اشتباه کردیم.

همه فامیلام منتظر جشن ما هستن ، ولی از قرار معلوم دیگه جشنی درکار نیست چون هیچ حرفی درموردش زده نمیشه ، فقط یسری حرف رو هوا میزنن که جشن نگیرید فلانی هم جشن نگرفته و این حرفا.

بعد از اینکه اومدیم تو یه خونه از مادرشوهر و بقیه میپرسیدم : چرا فامیلاتون پاگشامون نمیکنن؟ مادرشوهرم میگفت: اینجا رسمه بعد از عروسی پاگشا میکنن.

حالا چندماه گذشته و این مدت خیلی فشار عصبی روم بود... اگه عروسی کردیم ، پس کو پاگشا؟؟ اگه نکردیم ، پس کو برنامه ریزی جشن؟؟

حالا امروز مادرشوهرم بهم زنگ زد گفت فرداشب مجلس نامزدیه پسرعموی شوهرمه ، من و شوهرمم دعوت کردن. بهش گفتم من هنوز عقدم درست نیست بیام ، گفت اینجا اینجوری نیستن اشکالی نداره . گفتم نه نمیام ، گفت : زشته میپرسن عروست کجاست ، گفتم : بهشون بگید اونا رسم ندارن تو عقد جایی برن.

حالا بیشتر بهش فکر میکنم ، شوهرم باید بره تو اون مراسم ، نرفتنش زشته ، ولی از طرف دیگه غرور خودمه که تو این فامیل و خانواده نادیده گرفته شده.

عقلم میگه بخاطر شوهرت برو ، دلم میگه بخاطر ابنکه نشون بدی ازشون ناراحتی نرو.

نمیدونم کار درست چیه

اشتباه کردی ...


^===خوشبختی چون سرابی دور دست .‌.و دل دریغ؛از نوری در این سیاهی ....این بغض سنگین -__- این خستگی مفرط ---این حس تهی ؛؛ همه و همه ؛ داستانی ست  که هرگز به پایان نمیرسد ===^

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792