راستش من از توقعات بچه م می ترسم
اونم بزرگ بشه میگه بابام برام ماشین نخرید بچه بودم
هر چی میگه حتی اگر تو فشار باشیم باباش براش میخره مثلا تو همین ماه پیش کل موجودیمون دو تومن بود این گفت قطار میخوام رفت ۶۰۰ تومن داد براش قطار خرید اول میگفت قطار بنفش میخوام حالا باز میگه منوریل میخوام
یا سبد اسباب بازی آشپزخونه داره برا تولدش رفتیم از این آشپزخونه بزرگا خریدیم میگه من آشپزخونه ای میخوام که واقعا شیرش باز بشه یه آشپزخونه کوچولو هم میخواد از اینا که آشپزی مینیاتوری میکنن باهاش براش قلک خریدم پول جمع کنه اگر به باباش باشه میگه برو بخر براش
عصر شبکه نهال نشون میداد آشپزی با یه حسرتی میگه مامان من کی پولدار میشم از اینا بخرم . دلمم براش می سوزه ولی واقعا نمی دونم چیکار کنم باهاش کلا ۴ سالشه