شوهرم سرخونواده اش خیلی اذیتم میکنه

خب میرفتی فوقش همسرت ماسک میزد

حق با تو

زندگیه باید باهاش کنار بیای اگه اعصابت میکشه باهاش جنگ کن نمیکشه که کنار بیا

مادر شوهرا هم که منتظرن همین که عروسشون بره خونه ی پدرو مادرش....سریع پشت بند هم شامو نهار دعوت میکنن....از حسادت...هدفشونم فقط اینه که عروسو از خونه ی مادرش بیارن بیرون.....اختلاف میندازن بین زنو شوهرا.....خاک بر سرشون

تا کی قراره شوهرت مریض بشه از خونه بری؟

بنظرم فقط بخاطر بچه نبود

خودتم دلت نمیخواسته بری

عمیشه به دید بد نگاه نکنین شاید دوس نداره زن و شوهر ازهم دور باشن نمونه اش مادرشوهر خودم .همسرم مشکلی نداره ها ولی اون دلش میسوزه میبینه شوهرم تنهاست و کم حرف معتقده وقتی من هستم حالش عالیه و میخنده

دقیقا،میدونم.ماه به ماهم اگه نری خونشون ولی مطمعن باشن که خونه ی خودت نشستی،نمیگن فلانی بچه ی کوچیک داره....ی شام یا نهار درست کنیمو دعوتش کنیم،،،،،حالا اگه بری خونه ی مادرت و اینو باد به گوششون برسونه،بلند میشه ی شفته پلو درست میکنه..دَم به دقیقه زنگ میزنن شام دعوتین اینجا....نهار دعوتین اینجا....مختو تیرید میکنن میدن به خوردت.......

به شوهرت بگو من هر کار کردم بخاطر بچه بوده دوست داری مریض بشه،بستری بشه؟،،حالا خونه ی مامانت فرار نمیکنه از جاش که!!!!!!درست از راه دوستی ،دشمنیشونومیکنن........حالا ندیدی که چطور پیش شوهرت خودشونو به مظلومیت میزنن و گردنشو کج میکنه که بعله...مااینقدر زحمت کشیدیم....تدارک دیدیم...خودمونو کوچیک کردیم دعوتش کردیم......دیدی نیومد.......‌

وای..وای..وای...از دست  این جماعت

دیگه زنو شوهر که نمیتونن ۱۲ ماه سال۱۳ ماهشو جلوی دماغ هم بشینن کههههه.....این دیگه به مادرشوهر مربوط نمیشه،که زنو شوهر میخان امروز کنار هم باشن یا جدا ازهم....دیگه زنو شوهرخودشون عقل دارن میدونن کی لازمه کنار هم باشن.....وکی جدا از هم.....کلا مادر شوهر دخالت نکنه و دلسوزی الکی نکنه بهتره......

نه ..خوب اونموقع که خونه ی مادرت نبودی که.....اگه خونه ی مادرت میبودی،دعوتت میکرد۵ تا تخم مرغ برات میشکوند......

خواهر جان من همه ی این روزا رو گذروندم ،دیگه اوستا شدم....دیگه  بعد ۲۳ سال  زندگی تقریبا ۳ ساله باهاشون قطع رابطم...راحت شدم...۲۰ سال،همش بله....چشم.  حتما....بفرما...و...و...خسته شدم خیلی پرروشدن