دو روز پیش من و پارتنرم بیرون بودیم
همون موقع یه شماره ناشناسی به من زنگ زد وقتی جواب دادم فهمیدم یکی از پسرای دانشگاه هستش حالا قبل همه اینا راجب پسره توضیح بدم ، من چند تا درسم توی دانشگاه افتاده بودم و دوباره درس هارو برداشتم و با ترم یکی ها افتادم ، هم کلاسی های خوبی بودن و تقریبا یه اکیپ با همین ترم یکی ها تشکیل دادم
چند تا دختر و پسر بودیم; که خوب چون من ازشون بزرگ تر بودم هیچ فازی روی هیچ کدومشون نداشتم و هرچند وقت یه بار باهاشون بیرون میرفتم یکی از پسرای اکیپ اسمش پژمان هستش و پسر اجتماعی و خوب و با معرفتی هستت . از وقتی با پارنترم آشنا شدم دیگه ازشون فاصله گرفتم و زیاد در ارتباط نبودم
حالا همین پژمان دو روز پیش جلوی پارنترم به من زنگ زد و حال و احوال پرسید گفت چرا کلاس هارو نیستی منم حالت عادی باهاش حرف زدم توضیح دادم که چرا نیستم