دو تا خواهر دارم یه برادر .همشون ازدواج کردن و بچه هم دارن منم ۲ تا بچه دارم .شوهر آبجی بزرگم سالهاست با ما حرف نمیزنه و همین آبجیم دخترشو شوهر داده و هرشب مهمونی و پاگشا دارن یعنی هرکس پاگشا میکنه کل خواهر برادرم رو دعوت میکنه و هرشب دور هم هستن .ما رو دعوت نمیکنن به خاطر اینکه دامادمون با شوهرم قهره
امشب هم خونه ی خالم همه دعوت بودن
الان فهمیدم و اونقدر دلم شکست و گریه کردم دستم رو بردم بالا سپردمشون به خدا
یه چیز بگید آروم شم دلم به بچه هام میسوزه ما کسی رو نداریم جز خدا
چجوری وابستشون نباشم؟ چجوری بسوزونمشون ؟