تو مدرسه کلی دوست داشتم ولی دوست صمیمی ک فقط با خودم صمیمی باشه هیچوقت نداشتم همیشه هرکی دوست من ی صمیمی برای خودش داشت منم یکی از دوستاشون حساب میشدم بعد دبیرستانم دیگه ندیدمشون تو کوچمونم هم سنی نداشتم
تو دانشگاه هم فک میکردم ی صمیمی پیدا کردم اونم درسته دوستای دیگه داشت ولی من اولویت داشتم ب اونا، هفته های اول ترم اول دانشگاه بود از سر خوبی بهش گفتم کارای ک با دوس پسرت میکنی ب اینا نگو خوب نیست درموردت فکر بد میکنن رفت گذاشت کف دستشون من شدم بد و اونا شدن خوب و من تک و تنها موندم تو کل دانشگاه چون اگر ترم اول دوستی پیدا نکنی همه جفت میشن تو تنها میمونی ،اتاقمم ک عوض کردم باز همه جفت خودشونو داشتن و همیشه من تنها چهارسال اینجور گذروندم اواسط ترم آخر نامزد کردم
بعد چن ماهم عروسی کردم اومدم شهر دیگه تو کوچمون چنتا همسن و سال هست یکی دوتا از زن داییهای شوهرمم تو رنج سنی خودمه ولی اونا همش خونه باباهاشونن یا با خانواده شوهر(منم ک با خاهرشوهره قط رابطه کردم کمپین بدنامی برام درست کرد همه خانواده شوهر باهام قط رابطه کردن تک موندم) تو کوچمونم هرچی سعی کردم ارتباط بگیرم با اونای ک نزدیک سن منو دارن بیشتر تو فاز خونه داری و شوهر و بچه و مهمونی بدن و خونه پدرشون برن تمایلی ب اینکه ی دوستی داشته باشن غیر از خانواده نداشتن ،توباشگاهمم دوست پیدا کردم ولی باز محدود ب باشگاهه نمیان این دوستی رو بیرون باشگاه ببریم،یا بازم اوناو دخترای همسایه.. دوستای خودشون رو داشتن هرچی میرفتم یا سعی میکردم خونم دعوتشون کنم یکی دوبار بود بعد خبری نمیشد ،خیلی ناراحتم میگم مثلا مشکل من چیه ک دوست صمیمی ندارم همیشه تنهام ،شوهرم میگه تو خودتو میگیری تو سردی رو نمیدی ،ولی من این رفتارو در مقابل خاهرش ک بهم بی احترامی میکرد داشتم و دارم با بقیه ک ندارم
الان ی همسایه جدید اومده دخترش همسن منه مجرده هم باشگاهیمم هست شمارمو گرفته و امروز پیام داده کی وقت داری باهم بریم بیرون میدونم میشه باهاش دوست شد ولی نمیدونم چطور این دوستی رو حفظ کنم یکم یادم بدید چطور تبدیلش کنم ب دوست