منم همینم تا حدی که یک تاپیک زدم حرف بزنیم کسی جواب نداد نمیدونم چکار کنم قبلا خیلی اعتماد به نفس داشتم واقعا خونه دوستام بهترین جاهای تهران بود چه ازدواجهایی تو بگو یک درصد حسودی
واقعا نمیدونستم چه حسیه ولی الان تمام حسودیهایی که تو ۴۰ سال نکردم اومده سراغم نمیدونم دلیلش بی عدالتی هایی که دیدم زحمتهای بسیار بسیار بسیار زیادی که بی نتیجه موند
دعا برام گرفتن نمیدونم از شدت حسادت میخام خودمو بکشم ولی اگه یکی هم براش خدای نکرده اتفاقیبیوفته اعصابم خورده
یعنی نه خوشی نه ناخ شی کسیو نمیتونم ببینم
یا شاید آدمها بدجنس و دورو شدن ازشون انرژی بدی میگیرم
مثلا دوستام واقعا با مدارک چرت ترفیع گرفتن بعد من هیچی خودشونو اونقدر عوض کردن از نظر ظاهر واقعا یواشکی نگاشون میکنم همش با خودشون میخندن رو ابرها هستن اونوقت من