نمیدونم مشکل از منه یا اطرافیانم باعث دلتنگی من میشن.
منو مامانم و مادرشوهرم و عروسامون تو یه محله زندگی میکنیم.
مامانم عروس دوسته و مادرشوهرم برعکس دختر دوسته .
هم خواهرشوهرم هم عروسامون بچه دارن .
باهم رفت و آمد میکنن و بخاطر بچه هاشون.هیچکس خونه ی ما نمیاد که بچش تنها نمونه.
وقتی عروسامونو میان خونه مامانم به جای اینکه ساد بشم بیشتر دلتنگ میشم.برمیگردم خونه خودمون.
شوهرمم شبا تا ۱۱ تالاره خواننده ی ارکسره .
خونه هم خیلی تکراری و دلگیر شده برام.
روزا هم هیچ دوستی ندارم باهاش برم بیرون.
مادرشوهرمم با دخترو نوش مشغوله اصلا انگار من وجود ندارم.
وقتی هم میرم خونشون زیاد محلم نمیذاره فقط با نوه ی ۴ سالش حرف میزنه😔
میترسم افسرده شم .انگار خداهم منو نمیبینه.