همش هرچی میشه میگن ما مخالف ازدواجتون بودیم شوهرت زوری راضیمون کرد...
به جاریم احترام میذارن اما من نه...
شوهرمم دوسم نداره دیگه اینو عملا حس میکنم...
فقط دلم میخواد بمیرم که خودمو بد بخت کردم
خب جدا بشو
مثل من خر الاغ
خیلی عادی بگو خب درستش هم همینه پسر و دختر همو بخوان دیگه
چرا جوون های الان اولین حرف میگن جداشو مگه بچه بازیه مگه دوست پسرشه جدایی یک راه حل خوبه ولی برای آخرین مرحله
وا نده بهشون
محل هم نذار هممون اوایل ازدواجمون این چالشها رو داشتیم
سعی کن اعتماد بنفستو حفظ کنی غذاهای خوب و خوشمزه درست کن بزار جلو شوهرت.به تیپ و لباس و خریدت برس به خودت و قیافت برس
وقتی شوهرت میاد خونه چایی و بساط بزار مثلا آجیلی تخمه ای یا کیک و شیرینی درست کردی بزار کنار چایی و بشین باهاش حرف بزن و به حرف بگیرش طوری که کلا از خانوادش و اینا چیزی نگی یا اگه گفتی هم مثبت باشه منفی نباشه
باشگاه برو و دوستای جدید پیدا کن
طوری زندگی کن که تکیه نکنی به شوهرت و شوهرت هرجا بره چشم و دلش دنبال خونه و سفره خودش باشه
شوهرت چجور آدمیه؟
به نظرم اون باید این موضوع و حل کنه و به خانواده ش یادآوری کنه که احترام به تو احترام به اونه
و اگه به تو بی احترامی کنن در واقع به شوهرت بی احترامی کردن
با شوهرت صحبت کن و منطقی و آروم ازش بخواه این مشکل و حل کنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
