شوهرم یه پسردایی داره مجرده مثل برادر بوده با شوهرم خیلی صمیمی ولی من از اول ازش خیلی بدم میومد پنج ساله ازدواج کردیم هر موقع میومد خونمون شب می خوابید با شوهرم سيگار می کشیدن آهنگ می زاشت راحت نبودم بی ملاحظه می رفت سر یخچال کابینت ها واقعا ازش متنفرم بی نهایت مفتخور تو این سالها این همه اومده یه نخود نگرفته دستش بیاد یکسال بیکار بود آویزون ننه باباش الان اسفند شوهرم نیرو کم داشتن سر کار بدون اینکه با من مشورت کنه گفته این یک ماه بیاد سر کار اینا بعد خانواده همسرم کلا قید مارو زدن حتی یه زنگ هم نمی زنن از خانواده اش فقط همین مونده گفت میاد خونه یکی از دوستام می خوابه این یک ماه فقط دو سه شب یه بار میاد خونه ما شب بره حموم بخوابه تا آخر اسفند من خیلی ناراحتم می خواستم تمرکزم و رو کار خودم بزارم از آدم لش و آویزون و مفتخور متنفرم به خصوص که خیلی پرو باشه میاد خونه قشنگ میگه شام چی گذاشتی نمی دونم چه جوری این یک ماه و تحمل کنم از بی درکی شوهرم شاکی ام با این که می دونست چقدر ازش بدم میاد به نظرتون سخت میگیرم یا حق با منه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من بودم میگفتم نامحرم مخصوصا مرد جوون باشه من معذبم از اتاق بیرون نمیام
(متاسفانه) امروزه در حوزه علمیه، دروس اخلاقیِ عملی و سیروسلوک الی الله و عرفانِ شهودی،بطورکلی ترک شده است. (درحالیکه) آنچه (در حوزه) باید مهم باشد تربیت طلاب به تزکیه وتهذیبِ اخلاقِ عملی وعرفان شهودی است که ماراآشنابحقیقت اسلام میکندوانسانیت رابمامینمایاند.دورانی ک حقیر،نجف تحصیل میکردم نه تنها این دروس طالب نداشت بلکه منع میشد.درس اخلاق نبود،تفسیر وبیان معارف نبود،مطرود وممنوع بود،فقط جمال الدین گلپایگانی بودوبس،اوهم وقتی به نماز می آمدعبا برسرمیکشیدوازعارف بودن اوکسی خبرنداشت وگرنه اوراازنجف بیرون میکردند.بعضی از کتابفروشها که خرید و فروش کتب فلسفه را به نظر برخی مراجع حرام میدانستند کتابِ اسفارملاصدرا رابا انبر برمیداشتند تا دستشان نجس نشود! خدامیدانددرمدت اقامت درنجف،مورداصابت چه تهمتها بودیم و تحمل چه مشکلاتی نمودیم و باچه مرارتها و تلخیهای حقیقی روبرو بودیم.امید میرفت بعدانقلاب درحوزه برای تدریس اخلاقِ عملی ومعارفِ شهودی تاسیساتی نوین برپاشود آنهم نشد! بعدانقلاب، حقیر کتاب لب الباب درسیروسلوک رانوشتم(باموضوع عرفان وسیروسلوک). روزی ازحوزه آمدندوگفتندشما۲کتاب دیگربنویسیدیکی مختصرترازلب اللباب ویکی مشروحتروعمیقتر،تابرای طلاب تدریس شود، گفتم منعی نیست ولی خواندن این کتابهاتااندازه ای مفیداست ن بتمام معنا؛ آنچه جان حوزه هارا زنده میکندوروح اسلام رازنده مینمایدتدریس حکمتِ عملی وتربیت طلاب به عرفان شهودی است ک بنیاداولیه نفوس راتغییر میدهد وآنان رابه طهارت واقعی وحقیقی میکشاندواگرحوزه اینطورشود حاکمانی تربیت میشوندکه مثل دستپروردگان حقیقی رسول و حواریینِ امیرالمومنین علیهم السلام میشوندوقادرندباطهارت ونفس زکیه تاثیر بسیارعمیق درمردم کشورودنیا بگذارندوبه اسلام واقعی سوق دهند.پس ازمدتی جواب آمد که اخلاق وعرفان عملی مرز ندارد ک دسته بندی و تدریس شود!امااین جواب کامل نیس زیراهمانطورکه فقه و اصول و عربی مرزدارد،عرفانِ عملی واخلاقِ شهودی هم مرزداردوبایددنبال اهل خبره ش رفت وبدین بهانه حوزه راازین علوم خطیره ک حکم اساس وبنیان را دارندتهی وخالی نگذاشت.باذکراین مطالب علت اختفای علامه طباطباییهاووگلپایگانیهامشهودمیشودحتی بعدِانقلاب...(بخشی از کتاب روح مجرد اثرعلامه طهرانی رحمه الله)