2777
2789
عنوان

اشتباه بزرگ زندگی من

61 بازدید | 1 پست

من سختمه اینو بگم اما تو ۱۵سالگی اینا خیلی احمقانه تصمیم گرفتم عاشق یه آقا پسری بشم واقعا تصمیم گرفتم چون حسی بهش نداشتم اون هی بهم میگفت دوسم داره من عذاب وجدان میگرفتم و میگفتم منم باید دوسش داشته باشم رابطه پیش رفت پیش رفت تا این آقا بهم میگه من میخوا برم خارج و قبل اینکه من از ایران برم تکلیف خودمون مشخص می‌کنم (با خانواده میام جلو)منم که خوشحال شاد خندون این آقا این بحث هی استفاده می‌کرد یه بار بهم گفت که بریم سر قرار حرفای آخر برا ازدواج بزنیم که تو این هفته مادرم به مادرت زنگ میزنه منم رفتم باهاش سر قرار که دیدم از بچگی من استفاده کرد اقا(۲۸)سالش بود و نمی‌دونم چرا عاشق این شده بودم مثلا 

وشروع کرد به کاری که نباید خداروشکر حداقل این به عقلم رسید و نزاشتم کار به جا خیلی بدی برسه و از اونجا رفتم چند بار دیگه خواست منو بکشونه یه جایی یا ازم فیلم عکس نا جور میخواست  این آقا یه بار دیگه با من یه قرار میزاره منه ساده میرم اونجا و میگه مادرم می‌خواد بیاد تورو آشنا کنم منم میرم بعد از اینکه دیدم مادرش نیس دعوا کردیم و پشت دست منو سوزونده جاش هنوز هست و منو انداخت تو حموم من داد میزدم که یکی فقط کمکم کنه اینم از ترس اینکه همسایه صدامو بشنوه در باز کرد منو پرت کرد بیرون حالا فکر کن من نیم ساعت با خونه فاصله داشتم نه پولی نه چیزی چون خودش منو آورده بود خودشم قرار بود منو برگردونه من کل راه پیاده برگشتم هنوز حال اون سوختگی رو دستمه که خداروشکر که تو یه اتفاق گوشیم خراب شد و گوشی برام نخریدن و من بعد اون دیگه با اون آقا در ارتباط نبودم اولش خیلی ناراحت بودم هنوز باور داشتم میخوام با اون ازدواج کنم اما الان از بدنم متنفرم بعضی وقتی تا حد بالا آوردن مریض شدن هم میرسم فقط به خاطر اینکه به اون روز فکر می‌کنم 

حالا همون آقا بعد چند سال به من تو اینستا پیام داد الان نه دو سه ماه پیش

و میگفت بعد که یهو رفتی نگرانت شدم حقیقت اولش آنقدر ازش بدم میومد که دوست داشتن ازش انتقال بگیرم اما توان اینو نداشتم حرفاش آنقدر اذیتم کرد بهش گفتم تو به من تجاوز کردی و جالب اینه میگفت نه ما هیچکاری نکردیم 😐😐🤷‍♀️

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز