من خیلی میترسم واقعیتش من عاشق مرد مطلقه شدم که زنشو بخاطر بچه دار نشدن طلاق داد حالا زیاد توضیح نمیدم برین تو تایپیکای قبلی بخونین
دلمم برا دختره میسوخت میگفتم آخه خیلی خوشگل بود چرا طلاق داد بد بختم خانواده دختره میگفتن به ما فرصت ندادن وگرنه بچه ما بچه دار میشد ولی کل محلمون میدونن که پدر شوهرش اوتو همه شهر ها برد و دکترا جوابش کردن بد او دختر و خاله ودایی ش با ما و اون کسی که دوسش دارم همسایه هستیم اینا به کنار من یه چیز خیلی ترسناک شنیدم میدونم خانواده دختره خوب نیستن بدن و از اینجور حرفا یبار فامیلشون بغل نانوایی میوه میفروشه به بابام گفته بود از اینا حرومزاده تر هیچ جا نیست اینا منو از زمین من بیرون کردن اختیار زمین خودمو نداشتم برادر زادم زمین منو ازشون گرفت داشتن تصرف میکردن بد اونا از این مرده بد میگن من چند جا هم رفتم همه از خانواده دختره بد میگن میگن اینا خطر ناک ن زیاد نیستن خواهر برادرای دیگشون بیان اینجا آدم میخورن دله دزدن من واقعا دلم هوری ریخت رفته بودم تو باغ خودمون داد میزد اون دختره به چه جرعت اومده اینجا میترسم زمین مارو تصرف کنن 🥲
خدایا کمکم کن برام دعا کنید اینا همسایه های خطرناکین برام دعا کنید یع پولی بیاد دستمون زمینشونو بخریم برن شهر خودشون😭😭😭😭😭