ی خونه ی بزرگ رو تنهایی هندل میکنم
مامانم اهل نظم و نظافت نیست نکه انجام نده میده اما ماهی ی بار
ماهی ی بار ظرف میشوره ماهی ی بار حیاط میشوره ماهی ی بار یا چند ماهیی ی بار جارو میکشه تنها کاری ک انجام میده آشپزیه اونم در حد ناهار بازم شام من باید درست کنم
منم چنتا داداش بزرگ دارم ک همه و هندل میکنم
الان من امروز آنفولانزا گرفته بودم رفتم دکتر پنی سیلین و سرم زدم اونم عقد دخترداییم بود ناهار رو درست کرد و رفت عصرم ساعت ۴ برگشت از دکتر اومدم همه رو ناهاد دادم بعدش خوابیدم بیدار شدم حال نداشتم و چایی درست کردم عصرونه و بعدش بابام شلغم و لبو و آویشن آورد منه رو درست کردم دادم بخورن داداشم اومد شام خواست دیگه واقعا جون نداشتم درست کنم نشسته بودم داشتم آویشن میخوردم جلو بابام ی حرکت بدی زد ی یعنی خاک تو سرت بابامم انتظاراتش بالاس شروع کرد نگاه کردنم منم عصبی شدم گفتم کل خونه رو نن میچرخونم فقط ی ناهار درست میکنه امروزم من مریضم حال ندارم ب زور بلند شدم اینا رو درست کردم براتون ی املت درست نمیکنه یکم درک کنید کی اینهمه ب خانواده اش رسیده ک من میرسم ن ظرف میشوره ن جارو میکشه خسته شدم