هفت تا دونه نخود پخته داخل قاشق آورد گفت بخور نامزدم خورد پرسید واسه چیه اونم گفت میگم بهتون
بعد به منم داد گفت بخور من گفتم ممنون نمیخورم به زور و اصرار گفت باید بخوری
منم تو رودرواسی خوردم گفت بخورین تا بگم چیه
خوردیم گفت به اینا قل هو الله خوندم یه همچین چیزی گفت
اما من خیلی بهش مشکوکم کلا از این خانواده هان که ممکنه دعا بنویسن
نه که دعا بنویسن منو شوهرم جداشیما
ولی خوشم نمیاد اصلا حتی واسه هرچیزی تو زندگیمون بدون اینکه خودمون بخوایم بخواد دعا بنویسه و بده به خوردمون
نمیدونم الان چه کنم
شما بودین میخوردین؟