همیشه فکر میکردیم دختر مظلوم و ساکتیه و دلم نمیومد هرچی بهم میگه جوابشو بدم. اون به به خیال خودش حرفاشو میزاشت پای شوخی. حتی خیلی وقتا جلو من شوهرم یا کارامونو مسخره میکرد یا به شوخی به شوهرم حرف زشت میزد تو جمع دوستانه بین خودمون خانما. منم ادمی نبودم.ک بخام بخاطر این چیزا رفقاتم خراب بشه شاید تو دلم دلخور میشدم ولی جدی نمیگرفتم. چهارتا از رفیقامون خیلی صمیمی بودیم هرچی بینمون بود میدونستیم بعد بحث این بود ک باهم بریم مسافرت؛ بعد این دوستم گفت من نمیام. منم به شوخی گفتم اگه فلانی میگفت بیا (دوس پسر سابقش) تو سریعا میرفتی نه توهینی بود نه هیچی تازه این همشش تو جمع ها راجب پسره بدبخت میگه بقیه میخندن همش خودش بحثو پیش میکشه.. حالا امشب با این حرفم تو گروه دوستانمون شروع کرد به دعوا ک چ دلیلی داره تو همچین شوخی بکنی ادمی نیستی ک بخواد کسی باهات دردودل کنه و فلان بقیه رفیقام بهش گفتن چخبرته مگه ما غریبه ایم حالا خودت خوبه پیش هممون ماجرای دوس پسرتو تعریف کردی اینا.. منم واقعا با این برخوردش عقده اون حرفایی ک به شوخی یا جدی درمورد شوهرم خودم میگفت رو سرش خالی کردم. هرچی دهنم بود بهش گفتم. گفتم خیال نکن تو فقط دل داری و ناراحت میشی انوقتم هرچی تو میگفتی منم دلم میشکست ولی حرمت رفقات رو بیشتر ازاین خالع زنک بازی ها میدونسم.. چهارتاهم فحش دادم بهش از همه جا بلاک و حذفش کردم.. حالا یادم میاد چ کارایی من براش کردم از دلسوزی و اینا.. واقعا از خودم متنفر میشم.