سال هاست برای مهاجرت تلاش کردم و درس خوندم و زبان خوندم و خیلی از خواستگارارو رد کزدم… چون همیشه به خودم میگفت برو دنیا بببین خانواده ات رو هم ببر سفر و زندگیشونو تغییر بده! از اونطرف تنها دختر خانواده ام و عاشق مامان بابامم! عاشق اینکه به ارزوهاشون برسونمشون ارزوی داماد نوه….
توی این مسیر مهاجرت هرکاری تونستن برام کردن چه مالی چه عاطفی نذاشتن آب تو دلم تکون بخوره…. الان موندم تو دوراهی بدی بین موندن و رفتن موندم