ماجرا اینطوریه که من یه شرایطی داشتم و سختم بود
مامانم نصف بیشتر یه ماشین رو داد و شوهرم یکمش رو
خانواده شوهرم گفتن بفروش و بنداز رو خونه مادرشوهرم ک بزرگتر بخریم و باهم زندگی کنید
مامانم برا اینکه نرم پیش مادرشوهرم. ب اسم خودش زد ماشین رو
خانواده شوهرم میگن بزن ب اسم پسرمون و دخترت
البته شب عروسی ک هنوز خبری از ماشین نبود ب خنده گفتن قطع ارتباط کن با خانوادت