من سه ماه دیگ عروسیمه خونه مادرشوهرم بودم برادرشوهرم گف هستی تو حالت بهم نمیخوره نامزدت صورتشو نمیزنه گفتم چرا بهش میگم برو ارایشگاه ولی حاضره کلی حرف بشنوه ولی از تنبلی نره ارایشگاه، مادرشوهرم سریع برگشت گف به هستی ربطی نداره ک هنوز، برادرشوهرمم گف اتفاقا تنها کسی ک بهش ربط داره هستیه
من ب این زن چی بگم اخه
ب نامزدم چیزی بگم یا همین ک برادرشوهرم جوابشو داده کافیه