زنگ زد بهم اول قربون صدقه رفت که قهر نکنم ولی من چون حوصلشو نداشتم اصلا دلم صاف نشد و دوباره سرد بودم باهاش اونم ناراحت شد بعد دیدم هیچی نمیگه داره کار خودشو میکنه قطع کردم
دیروز دوستم راجب شوهرش تعریفکرد باهاش یسری از ویژگی هایی که آرزو داشتم شوهرم داشته باشه رو شوهر دوستم داشت و من تو ناخودآگاهی از شوهرم ناراحت شدم و مقایسه کردم و الان حوصلشو ندارم