به دستهای زنی که در تاکسی کنارم نشسته نگاه میکنم؛ ناخنهای کاشت شدهی بلند صدفی رنگ. چشم میچرخانم و به ناخنهای کوتاه خودم که لاک لب پریدهی بنفش رویشان دهنکجی میکند خیره میشوم. در مجلهای خوانده بودم که دو چیز نشانهی زن بودن است: بلندی موها و زیبایی ناخنها. دستی به موهای کوتاه شده تا زیر گوشم میکشم. راستش را بگویم، این چیزها هیچوقت برایم اهمیتی نداشته. راحتی و احساس خودم بر تمام این استانداردهای زیبایی تحمیلی ارجحیت دارد. گور پدر تمام شعارهای تبلیغاتی که به زنان احساس ناکافی بودن را القا میکنند. نمیتوان زن بودن را به این چیزها تقلیل داد. زن بودن به طور خاص، در شخصیت یک زن تعریف میشود، در توانایی و استعدادهایش، در نوع دیدگاه او به زندگی، در کتابهایی که میخواند، فیلمهایی که میبیند، در خندهها، غمها و گریههایش، در جنگهای هر روزهاش برای آزادی و آزاد زندگی کردن. استانداردهای مد نظرتان را در عروسکهای باربی جستوجو کنید و زنان را به حال خودشان بگذارید.