دوستان من ۰ گرم و خوردهای طلا داشتم که یه مقداریشم از خونه پدرم آورده بودم دیشب تصمیم گرفتم ببرم عوضشون کنم
طلا فروشی وزن کردیم
شوهرم گفت به طلا فروش نفروش بیا همکار من به قیمت خوب ازت میخرم کلاً یه مدت طلای دست دوم میخره هم سود میکنیم هم اون سود میکنه
بعد گفتش که پولتو بهت میدم تازه از سودیم که میکنی نصفشو به تو میدم نصفشو خودم برمیدارم
گفتم باشه اوکیه
برد فروخته پیامک واریز چند پاک کرده و نفهمم چقدره
میگم پولم بده میگه دادم بدهیام
خیلی گریه کردم
گفتم چطور دلت اومد من از گلوی خودم زدم اونارو خریدم
میگه برو بابا خداروشکر تو ک آنقدر خسیسی خرج منو نمیدی 😔میگه آبرومو نبر اینهمه خرجت و دادم دم نزدم
نمردی که!
آنقدر هق هق کردم