گفت خانما روح زندگی اند و باید پر انرژی باشن و بعد یذره حرف زدن گفت شما خیلی ارومید
منم گفتم روح زندگی اند..
گفته بله واقعا
منم گفتم شما که این روح در من ندیدی چرا همون موقع نگفتید ادامه ندیم
گفت من نگفتم ندیدم گفتم؟
گفتم به هرحال فهوای کلامتون اینو میرسونه.
بعد هی میگفت شما خیلی خوبید اینکه ارومید چیز بدی نیست بخدا.
منم بهش گفتم نه.
بعدم ناراحت شد گفت تا چند روز به خانواده اش نه ی منو نگفت تو حرفاش این بود چون یسری حرف ها گفته نشد میخواست باهم صحبت کنیم.
اتفاقا قبل اینکه نه بگم قرار شد یه روز تعطیل شاید 6 ساعت باهم بریم حرف بزنیم منم موافقت کردم ولی فرداش گفتم بهتره دیگه ادامه ندیم.
چون هم مشاور گفت بدرد هم نمیخورید هم حرف خواستگارم خب اگه دختر پرنشاط میخواد من نیستم دیگه بره یجا دیگه پیدا کنه
و در ادامه حرفش هم گفتم شما دنبال کیس درون گرا اصلا نرید و دختری مناسبتونه که باهمه با نشاط باشه ولی من اینجور نیستم بهترین منو افراد خیلی کمی میبینن مثه دوست صمیمی یا همسر آینده ام
تازه بهش بر خورد از حرفم که گفتم دنبال دختری باشه که پر انرژی برای همه باشه
گفتم یعنی این نشاطه جزو شخصیت اش باشه.
چون من نمیتونم انرژی و نشاط امو به خواستگار نشون بدم.
بعدم واقعا من شخصیت درون گرا دارم و آرومم خب این از اون اول هم معلوم بود میخاس کشش نده 😒