وای امروز رفتم بازار خرید داشتم ی پسری افتاده بود دنبالم هرجا میرفتم بود کلا هرجا چشم میچرخوندم بود عین جن 😑😑😑😑 ترسیدم اصن بعد من داغون لباسای گشاد بی حوصله دراومده بودم بعد رفتم سوار تاکسی شدم دیدم اومد نشست پیاده شدم تند تند رفتم دیدم بار داره میاد سریع اسنپ گرفتم اونم قبول نمیکرد خلاصه مردم و زنده شدم تا قبول کردم سوار اسنپ شدم 😑😑