اصلا برای چی؟ شما نای ادامه دادن دارید؟ انگیزه دارید؟ من متفرم از همه چیز از تاریکی شب گرفته تا روشنایی روز از هوای افتابی گرفته تا هوای برفی و بارونی اصلا چه دلیلی داره ادامه دادن زندگی؟ وقتی امیدی نیست دلخوشی نیست ادمی نیست درکت کنه خانواده خوبی نیست عشق درپیت و درب و داغون یک طرفه باشه یا برا بعضیام اصلا نباشه خوب چرا اصلا ادامه بدیم؟ حتی لبخندم از یادمون رفته دیگه هیچی مثل قدیم نیست غذا طعم غذا نمیده جشن و عروسی مثل جشن و عروسی نیست حتی خانواده ادمم به ادم نارو میزنه چرا نباید خودمو به یه خواب ابدی دعوت کنم؟ حتی وقتی خدا هم خدایی نمیکنه و دیگه اونم مارو از یاد برده؟ همینطور الکی بگذرونم که چی؟ مثلا یه امشب و دلداری دادید ادم اروم شه بخوابه تا کی میتونم مقاومت کنم؟ تا کی میتونم این چرخه مزخرف رو پیش ببرم؟ وقتی همه کارام از روی اجبار و بدون هیچ دلخوشی هست تهش زورم بزنم 5 سال دیگه زندگیو تحمل کنم ولی اخرش یکجایی دوباره میبرم و صد درصد این چرخه رو قطع میکنم پس چرا زودتر اینکارو نکنم؟