زن داداشم همراه ما زندگی میکنه، و همش حرف از رفتن میزنه و گریه میکنه میگه اینجا راحت نیستم، همش هم داخل اتاقش هست و از صبح تا شب بیرون نمیاد، هزارتا دروغ رو از مامانم به داداشم میگه، میخواد مامانم و مارو خراب کنه جلوی داداشم. هیچی براش کم نذاشتیم، میدونین چون بهش میرسیم، دلشو زده، بعضی آدما باید تو سختی بزرگ بشن تا قدر زندگی رو بدونن، این یکی نه، این همش خورده و خوابیده که دیگه دلشو زده.
یکی دو بار اومده به داداشم گفته که منو توی آشپزخونه راه نمیدن، آخه باید به این آدم چی گفت،زندگیش شده ...
کاش نزدیکم بودی تا یکی میزدم تو دهنت
ب توچه اخه
همین ک خانواده شمارو تا حالا تحمل کرده و دیوونه نشده باید خداروشکرکنه اخه وقتی برادرشوهر راجب زندگی عروسش تاپیک بزنه ک میخاد جدابشه فکرکن بقیه چ عتیقه هایی میتونن باشن
خـــــ❤ـــــدارو چــــــه دیــــدی رفیــــق شـــاید شد❤ اگر مادر شدی یادت نره اول تو باید شاد و قوی باشی تا بتونی شاد بزرگش کنی یک بچه از همون روز تولدش نگاهش به خنده های مادرشه نه رنگی بودن اتاقش... ❤