منم اولا همین بودم، یعنی همون سال اول کلی از گلام خراب شد، چقد هزینه گل داده بودم موقع خرید جهیزیه
البته من خودم مشکلی با تنهایی ندارم، مامان بابام انقد میگفتن تنها نمون که مجبور میشدم برم
از اون طرف اگه نرم خونه پدرمم و مادر شوهرم متوجه بشه تنهام اون میاد منو میبره خونشون و من سختم بود چون من خیلی آدم رسمی هستم و خب سخته بخوام زمان زیادی جایی بمونم که همش باید شسته رفته مرتب بشینم و شب هم خونشون خوابم نمیبرد درست
بعد از یه سال و نیم دیدم این روال درست نیست چون تو خونه خودم احساس غریبی میکردم،باورت میشه بعد از یه سال و نیم به خونم عادت نداشتم و شبا درست خوابم نمیبرد دلم میخواست خونه پدرم بخوابم 😂😂برا همین تصمیم گرفتم روال تغییر بدم، اومدم و چند شبی تنها میمونم خونه خودم، حتی همسرم میگفت حداقل دوستات دعوت بکن تنها نباشی اما چون میخواستم اینو بپذیرن و باهاش کنار بیان این کارو نمی کردم
البته راستش بخوای اولا یکم میترسیدم چون میگم خونه برام غریب بود