مثلامن اولین لحظه ای که همسرم رودیدم داشتم میرفتم کلاس زبان.. یه صدایی ازپشت سرم شنیدم که باتشرگفت حالاکجامیری!!! برگشتم ببینم کیه..... یه پسری که یکم ازخودم بلندتر...باچشمهای آبی موهای قهوه ای وبلند کت وشلوارمشکی هم پوشیده بود 6اسفند1386بودساعت2:25بعدازظهر23ساله اش بود همون لحظه عاشقش شدم امروزبعدازکلی سختی که کنارش کشیدم هزاربرابربیشترمیخوامش من چندوقت یکبارخاطره هام رومرورمیکنم تایادم نره همسرم کیه وچقدرآرزوکردم که مال من بشه.....تاالان که کنارمه راهموگم نکنم کارخوبیه شماهم انجام بدید