اوایلی که عقد کرده بود هر روز خانواده شوهرش براش هدیه میخریدن
طلا رو طلا
خواهرشوهرش هر وقت بهش سر میزد براش هدیه میآورد
هر وقت با یکیشون میرفت بازار اونا با پول خودشون براش یک عالمه خرید میکردن
ولی دوستم اینقدر ادا در آورد و حساس بود و به کوچک ترین کارشون واکنش نشون داد و پیش شوهرش بدگویی کرد و پیش این و اون غیبت مادرشوهرش رو کرد که همه خانواده شوهرش باهاش قطع رابطه کردن و حتی پدرشوهرش که یک عالمه پول واسه مراسم عروسیشون کنار گذاشته بود یک هزار تومنی خرج نکرد و محلشون نداد و مادرشوهرش هم خونش راهش نمیده
دوستم اینقدر بدگویی کرد پیش شوهرش که اون هم ازش زده شده