سلام تو محل کارم یه رفیق دارم دوزاری با زن خودش چنان صحبت میکنه که انگاری ازش طلبکاره ولی با خانوم های چنان بگو و بخند به راه میندازه که بیا و ببین چند وقت پیش هم خانومش بهش گفته بود یکم پول بهم بده چنان سرش داد زد که کل ساختمون محل کارمون لرزید اونوقت با یه دختره رفته بود کافه نزدیک یک میلیون واسش خرج کرده بود اسکل پلشت انقدر بدم میاد از این مردای خائن و نامرد دلم میخواد با مشت بکوبم تو دماغش بهش گفتم تو که زن داری بچه داری این کارا یعنی چی چندش پلشت میگه دوسشون دارم ولی هرزگاهی باید یه تفریحی واسه خودم داشته باشم خیلی چندش و حال بهم زن و رو مخه اه اه اه
حالا وقتی زنه بفهمه بخواد طلاق بگیره میگه نه و سوإتفاهم شده
فقط به امید این زنده ام که روزی درمان سی پی بیاد❤️ که منم نشستن و راه رفتنه پسره کوچولوم فرشته ی بی بالم و ببینم❤️ پسرم با تو، تو این جاده ها بدون امیدم میتونم زندگی کنم🫂