خیلی میترسم از اینکه بچگی ام تموم شده نوجوانی داره تموم میشه
دیگه باید بزرگ شم و مسولیت بر عهده بگیرم
باید بدو بدو را بزارم کنار باید انیمه را بزارم کنار
باید کار کنم باید بزرگ شم و از خانواده دور شم
یه روز پیر میشم مامان و بابام میمیرن و من تنها میشم این دفعه واقعا تنها میشم
زمان داره خیلی سریع میگذره نمیدونم چطوری قدر این لحظه ها را بدونم چطوری لذت ببرم
من نمیخوام اینا تموم شده نمیخوام درد بکشم بزرگ شم و مسولیت قبول کنم نمیخوام همه چیز تغیر کنه نمیخوام تغیر کنم
و برای این فقط یه راه هست