ده دوازده روزه عقب انداختم شک به بارداری دوم دارم البته ناخواسته نبوده
امروز یه دعوای مفصل باشوهرم داشتم خیلی داغونم اصلا شوهرم از رفت و آمد با فامیل درجه ۲و ۳و... گرزونه میگه همین پدر و مادر و خواهربرادرامون کافین تواین دوره و زمونه و بااین هزینه ها نمیشه مهمونی واسه خاله و عمه و... برگزارکرد خودمم شاغلم حق میدم بهش بسختی هزینه ها مدیریت میشه
تواین حال خرابم یکی از اقوام برام پست و استوری مهمون کردن فرستاده داغون که بودم حالم بدترشد به شوهرمم چیزی نگفتم
خوب چکارکنم مگه دست منه که شوهرم اینطوریه کاش یکی درکم میکرد