اولین باره ولی مامشکلات زیادی داریم قبلا چندبارخیانت کرده بازنهای خیابونی ویک دخترهجده ساله بعدچندسال کشمش بخاطربچم برگشتم رفتارش موقت تغییرکرده بودولی بشدت فحاش شده بود این بار جایی روندارم برم پدر برادر دارم ولی ازدشمن بدترن مادرم که دیگه چیزی نگم بهتره یک خانواده بشدت نر سالار ومثلا ابرومند که طلاق دخترشون ابروشون رومیبره ونمیپدیرن.بابدنیا اومدن پسردومم جاشو هم ازمن به بهانه بچه جداکرد اون روتخت میخوابه من وبچه توپذیرایی تانصف شب توگوشیه گاهی یهو میرفتم تواتاق ببینم چه علطی میکنه مثلا فیلم مجازمیدید الله اعلم ولی کلا قابل اعتمادنیست بشدت دروغگوهست بهش گفتم لباست چرابوی عطرزنانه میده دادوهوارکردجلوی بچه ها منوزد منم زدمش دلم خنک شه ولی زور دست اون کجا دست من کجا.میخوام برم گم شم جایی هیچکی ندونه چه بلایی سرم اومده نگران بچه هام هستم تحمل هم دیگه جایزنیست
🥲
اون بچه ها هم خیلی فشار رو شونه
بمیرم برات
هیچوقت فکرنمیکردم یه نر دست روم بلندکنه هیچوقت فکرنمیکردم درزندگیم کسی همچین فحشهایی نثارم کنه من چقدرجون سختم چندسال تحمل کردم نابودشدم
چرا وقتی خیانت کرد بخشیدی باز بچه اوردی
واقعا بچه های طلاق نسبت به بچه هایی که مامان باباشون باید طلاق میگرفتن ولی نگرفتن روحیه بهتری دارن
وای خدا خب وقتی هیچی حل نمیشه دعوا نکن
منم هزار جور مشکل داریم،اصن زندگی مشترکی نداریم دیدم تغییر پذیر نیس این زندگی و دعوا میشه دیگه هیچی نمیگم روش زندگی و تفکراتم تغییر دادم
چندروزپیش بیرون بودیم برگشتنی توماشین بازجلوی بچه هاشروع کردبه حرفهای زشت زدن ودادوهوار بیصداگریه کردم زدکناری ماشین روچک کنه خواستم نفهمه رفتم بیصدادرو بازکردم ولی وقت نکردم پسریکسالم که بعلم بود رو بزارم روصندلی من پشت نشسته بودم درماشین هم همینطوری بازرفت وایسادولی نتونست منوپیداکنه شب بود سردبود حای خوبی نبود دلم به بچم سوخت برگشتم وگرنه همون شب میمردم راحت میشدم
به خیانت نمیتونم بی توجه باشم چون ازم توقع رابطه جنسی داره نمیتونم باهمچین کثافتی بخوابم حس تجاوزه بوی عطر لباسش دیراومدنهاش بی توجهی هاش بی احترامیهاش نمیتونم بریدم کاش خانواده ای داشتم همین الان جمع میکردم میرفتم ازهمچین خونه ای که حرمتی توش نمونده ولی بایدبرم توخیابونها یا دزدی کنم یا اونجورکارها ومعتادبشم یا بلایی سرم بیارن عیراین نیست بچه هام چی....نمیتونم برم
