دیروز با سه تا از دوستام بیرون رفتیم....من کلا مادرم هر جا میام میاد...یعنی منو میرسونه...خلاصه رسیدیم اونجایی که قرار داشتیم گفتم تو برو خونه کارم تموم شد میگم بابا بیاد دنبالم...این لج کرد گفت نمیرم میشینم تو ایستگاه خط گفتم برو سرده گوش نکرد خلاصه دوستام رسیدن گیر پول اسنپ بودن سریع رفتن سمت دستگاه خودپردازه پول بگیرن یهو مادرم جلو سه چهارتا مرد داد زد ماشالا سلامم بلد نیستن...من قرمز شدم از خجالت گفتم زشته عجله دارن برا پول اسنپ ...خلاصه همه چی تموم شد برگشتیم...نرسیده به ایستگاهه یه اقای خل وصععی با ماشینش هی چراغ میداد یعنی کلا به هر زنی چراغ میداد بعد یکی از دوستام زنداداششو اورده بود بنده خدا حامله بود منم به ماشینه گفتم اقا برو مزاحم نشو تا زنگ نزدم پلیس گفتم زنداداشه نترسه... تا اینو گفتم مادرم شنید با یه زن دیگه اومد جلو بهم توپید به تو چه حرف مفت میزنی ...محل سگ به دوستامم نداد یعنی میخواست بهشون حرف بزنه من سریع بردمش نزاشتم ولی اونا فهمیدن که مامانم قصد دعوا باهاشونو داشت...خلاصه کلی خجالت زدم کرد بهش گفتم ازت ناراحت شدم گفت کم ور بزن فشارم میره بالا خوبشون کردم