از روزی که ازدواج کردم جلو خانواده همسرم بخاطر اینکه تنش نشه کوتاه اومدم ومحبت زیاد کردم بعدش من اسباب کشی داشتم گفتم یخچال وفریزرم که قدیمی شدن بذارن اخبارشان ولی خیلی راحت گفتن نه ، منم خیلی ناراحت شدم گفتم دیگه نمیرم خونشون ، شوهرم حق رو به من میده ، گفت هرجورراحتی ، ولی داره توخودش میریزه که اینجوری شده ولب منم نمیتونم باهاشون ارتباط بگی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
نه عزیزم باهاشون قهرنکن چون هم تو زنوگی خودت تنش درست میشه واعصابت بهم میریزه هم شوهرت ناراحته اتفاقا برو ولی دیگه محبت نکن بشو یه آدم دیگه به همین راحتی