من و همسرم با دوستان و همکارها رفتیم بیرون
بعد ناهار دیدیم چندتا ماشین مشکوک اطرافمون پرسه میزنن همسرم دلش شور میزد و گفت بریم تا نشستیم داخل،
ماشین شون ایستاد و به سمت ما بدو اومدن همسرم گازشو گرفت ولی دیوانه وار مارو تعقیب میکردن و ماشین شونو به ما میکوبیدن با اینکه ما چندتا ماشین بودیم ولی قمه داشتن و ما انقدر ترسیدیم ....
تا رسیدیم به شهر ماشین رو متوقف نکردیم
ولی انقدر ترسیدیم رفتیم کلانتری گفتن مزاحمت ها و تجاوز های گروهی و بیرون شهری زیاد شده اصلا تحت هیچ شرایطی اعتماد نکنین و نرین خدا بهتون رحم کرده تونستین فرار کنید ....