بحث و جدل های ما بالا گرفت
منو بخاطر اون زنه بارها در حد مرگ کتک میزد
گوشیش چهل قفله بود
چجوری اشنا شدنشون هم برمیگرده به وقتی ک جفتشون مجرد بودن و بعد دختره ازدواج میکنه و هفت هشت سال ول میکنن میرن به یه شهر دیگه
بمحض اینکه با دوتا بچه برمیگرده به مغازه شوهرم زنگ میزنه و رابطه شروع میشه
من به همسرم شک کرده بودم اما حتی اجازه نداشتم برم مغازمون
کم کم رفتارش عوض شد و تا یه سوال میپرسیدم ک کجا بودی دقیقا منو میزد و پشیمونم نبود
حتی من یبار رحممو فریز کردم یا سوزوندم بخاطر زخم یادم نیست ۲۰ روز بامن رابطه نداش اما بازم نمیگف کی خوب میشی
تا اینک یروز میخواست اسم منو صدا بزنه بهم گفت فرزانه (فامیل اون زنه)
اسم جفتمون فرزانس
گفتم این کی بود؟؟؟؟؟؟ گف دوست دختر دوستم
خلاصه زنگ زدم به دوستم ک فلانی میشناسی