لطفا اگه امکانش هست تا آخر بخونین چون به کمکتون واقعا احتیاج دارم😭😭😭 من ۲۱ سالمه و یه داداش ۹ ساله دارم، ۳ سال پیش مادرم و پدرم (حالم بد میشه از اینکه بهش میگم پدر) میخواستن جدا شن و ۹ ماه جدا جدا زندگی کردن و چند جلسه دادگاه رفتن ولی اقوام و اشنا ها بخاطر داداشم نزاشتن و مادرمو راضی کردن که برگرده سر خونه زندگیش(من طرف مادرم بودم چون مقصر پدرم بود فقط و فقط مادر و خواهرش براش مهمن ما رو اصلا حساب نمیکنه زندگیمونو اونا اداره میکنن اینم میگه خانوادمن دوس دارن).
از ۳ سال پیش تا به امروز بازم بحث و دعوا بوده ولی من و مادرم بخاطر برادرم همش کوتاه میایم و چیزی نمیگیم چون بچهس میگیم آسیب میبینه پدرم و خانوادشم میدونن ما کوتاه میایم هر بلایی دوست دارن سرمون میارن ولی دیگه واقعا کم اوردیم نمیدونیم چکار کنیم پارسال مادرم یه روز براش کار پیش اومد رفت بیرون من خونه موندم و غذا رو من حاضر میکردم که غذا نیم ساعت دیر حاضر شد و کسی که به ظاهر فقط پدر گرفت و منو کتک زد طوری که تا یکماه یک طرف صورتم کامل کبود بود، بازم کوتاه اومدم بخاطر برادرم ،بهمون یه قرون پول نمیده نمیزاره داییامم کمکمون کنن سریع دعوا راه میندازه و میره پخش میکنه تو کل فامیل که این مادر و دختر باز میخوان زندگیمو نابود کنن و ما بازم بخاطر برادرم کوتاه میایم برادرم خیلی احساسیه و اینکه سنش سن حساسیه میدونم تا الان اسیب دیده ولی خوب میگیم کمتر اسیب ببینه
یکماهه تمامه من از شدت معده درد و گوش درد شبا خواب ندارم ولی منو دکتر نمیبره میگه پول ندارم ولی همین یه هفته پیش مادرشو برد دکتر و ۱۰ تومن هزینهشو پرداخت کرد ،خیلی حرفا هست که اگه بخام بگم خیلی طولانی میشه و حوصلتون سر میره اما امشب...😭😭
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خودش بحثو شروع کرد گف شما نمیدونم چتونه مشکلیم دارین ب ادم نمیگین الکی قهر میکنین منم گفتم من یکماهه معده درد و گوش درد دارم نبردی منو دکتر دیگه چی بگم بهت گف پول نداشتم ببرمت درک نمیکنی تو نمیفهمی گفتم برا مادرت که داری دیگه شروع کرد داد و بیداد و توهین ب من بهمگف تو یه بیشرف عقدهای هستی که حسودی میکنی من مامانمو دوست دارم تو احترام منو نگه نمیداری و این حرفا منم گفتم من ب کسی احترام میزارم ک خودش ب بقیه احترام بزاره بازم عصبی شد گف خاک تو سرت بدبخت تو زندگیت هیچی نشدی بیچاره و کلی حرف بارم کرد(اینم بگم ماجرای طلاقشون دقیقا سال کنکور من بود وسط امتحان نهاییام)،برادرمم همیشه طرف منو میگیره چون من همیشه در همه مواقع طرفشو میگیرم ب پدرم گف مقصر تویی اجی حالش بده دکتر نمیبریش الکی میگی پول ندارم اونم عصبی بود گرف داداشمو کلی کتک زد😭😭😭منو مامانم جلوشو گرفتیم به زور میخواست ما رو هم کتک بزنه که مامان و داداشمو بردم تو اتاقم درو قفل کردم گف اخرش یه کاری میکنم تو کل دنیا سر و صدا بپا کنه(منظورش این بود میکشمتون😭)
قبلانم تهدیدمون کرده بود که میکشمتون ،ما تو خونه خودمون امنیت نداریم همش میترسیم وقتی خونه نیست حس امینت داریم الان نمیدونم چکار کنم توروخدا راهنماییم کنین اگه مامانم بخاد جدا شه من میتونم باهاش برم ولی برادرم چی گناه داره تا ۶ سال دیگه باید پیش این روانیا باشه توروخدا اگه راه حلی دارین که بتونیم حضانت داداشمو بگیریم بهم بگین😭😭😭
خب اونو هم با خودتون ببرین پدرت ک نمیتونه نگهداریش کنه
حضانتشو که ب مادرم نمیده برا اینکه ما رو عذاب بده
۳ سال پیش که مادرم میخاست جدا شه ۹ ماه تمام نزاشتن ببینیمش بعد ۹ ماه نه برگشتیم ی ادم دیگه شده بود عصبی و استرسی ولی الان بهتره کمتر عصبی میشه و استرسشم خیلی کمتر شده
برادرم برامون تعریف میکرد میگف شما نبودین باید همش کاراشونو انجام میدادم همشم سرم داد میزدن میگفتن تو مامان و خواهرت ولت کردن رفتن پس حق نداری جیزی بگی