بچه ها عروس مظلوم هنوز هستتت

خاهرم طبقه بالای مادرشوهرش زندگی میکنه انقد که خاهرم همممه جوره هوای پدر و مادرشوهرشو داره پسر و دختر خودشون ندارن

البته بقیه عروسایی که داره توو ذهنم میاد نه پرروعن

همچین خونواده ی شوهری فکر نکنم باشه مگه عصر حجره

اره من 

جونمو‌برداشتم فرار کردم

هنوز یادم‌نمیره  شوهرم از ترس اینکه من درخاست مهریه کنم تمام مال و‌اموالشو‌ زد ب نام برادرش 

بعد‌ منو گذاشتن توی موقعیت ( و‌منم از این قضیه خبر نداشتم ) اره بیا تو هم زیر  قولنامه ها رو‌امضا کن  ک بهتر سندیت داشته باشه( اینو مادر شوهرم‌گفت )

من   بعدش مهریه رو‌بخشیدم هزار تومنم‌نگرفتم   حق طلاق گرفتم 

فقط دوست دارم اینجور بی وجدان و بی وجود بودن میخان ب کجا برسن

این فقط یکی اژ هزاران کارشون بود

اصلا خانوادشون این کارا رو وظیفه عروس میدونن بقیه جاری هاش فرار کردن خارج صبح عروسی پرواز داشتن

اینو برادرشوهرش گول زد خونه با باباش شریکی خرید گفت شما برید طبقه بالا خونه من رایگان

اینم هرچی گفت نمیرم شوهرش گفت چرا کرایه بدم باید بریم هیچی دیگه تقی به توقی بخوره باید بره کلفتی 

تا اینام نمیرن نمیزارن بره از اونجا

بله 

یه فامیل داریم ۴ تا عروس داره

۳ تاشون شاغلن

اونی که خونه داره مظلوم و تو سری خوره

البته  انگار خانواده اش هواش رو ندارن

بالاخره می‌فهمن ک تغییر کردم...

این میگم کاش می.کردش 

همه استخوونام میگه درد میکنه جاریها با بچه و شوهر از خارج میان دوماه خونه این مهمونی 

بخور بخواب این پادوشون 

اونا هم مهمونن

خیلی بد باهاش رفتار میکردن متاسفانه ولی بد فوتش تازه یادشون اومد چه نازنینی رو از دست دادن

شوهرم هر سال کلی برنج و‌روغن شرکتشون میداد 

اونم مثل بچه ننه ها همه رو‌میبرد خونه مادرش 

بعد مادر جان محبت میکردن ی دونه کیسه برنج( از همون ۱۲ تا ک‌خودمون بردیم ) میداد ب ما 

هنوزم صداش تو گوشمه  میگفت  عروس گلم این برنجو‌ببر شما اول زندگیتونه   خرج خورد و‌خوراک ندین 😐😐😐

اوووووووف از فکر اینکه چ بالاهایی سرم‌اوردن حالم بد شد یه لحظه

بله خیلی هست

یه دختره که حرصم میگیره وقتی یادش میفتم دختر چهل و چند ساله که زن پسر بیست و چند ساله شده و هیچی حتی اینه شمعدون هم نخواسته و با پول خودش و جهاز نخریدن رفته یه واحد تو ساختمون مادرشوهرش خریده و از وسایل کهنه فامیل ها گرفته زندگیش رو شروع کرده مثل کلفت میره کارای خونه خواهر شوهرشو میکنه شوهرشم هر سوء استفاده ای ازش میکنه هیچی نمیگه

خودش خیلی مهربونِ میگه دلم نمیاد توو خونه تنها باشن یا یه وقتی مادرشوهرش چون کمر درد و پا درد داره ممکنه نتونه بایسته غذا درست کنه براشون درست میکنه

ولی جدیدن یه کم آپدیت شده کسی چیزی بگه مودبانه جوابشونو میده