اول از همه صرفا خواستم از بچگیم بگم و قراره یخورده طولانی شه و عذر میخوام بابتش-
من خیلی استرسی و ترسو ام ۱۹ سالمه
هیچکدوم از هم سن و سالام مثل من نیستن اکثرا خیلی ادمای اجتماعی هستن و از حقشون نمیگذرن
ولی من اینجوری نیستم، نمیتونستم از خودم دفاع کنم هیچوقت خیلی استرسی بودم حتی یادمه وقتی برادر کوچیکم به دنیا اومد که من اونموقع۹ سالم بود خیلی براش استرس داشتم و مراقبش بودم... حتی تا الان که ده سالشه باهم جایی میریم همش ترس تووجودمه که گم بشه یا هر چی همش مراقبشم
از بچگیم تا الان دست و پاهام یخ یخه و مدام دستم عرق میکنه
بچگی شاهد که دعواهای پدر مادرم بودم که البته الان دیگه دعوایی نیست اما تا ۱۲ سالگیم خیلی زیاد بود دعواها
بابام یا با مامانم دعواش میشد یا با پدربزرگم یا داییم
خلاصه یه روتین ثابت بود این دعوا
و من این مواقع خیلی استرس میگرفتم و شکم درد سراغم میومد
منزوی شده بودم
و الانم افسردم حتی نمیدونم دقیقا ریشه اش چیه
طوریه که حتی دکتر و قرصم نتونسته برام کاری کنه یه مدته تحت نظر دکتر قرص مصرف میکنم اما انگار دارم گچ میخورم هیچتاثیری روم نداشته و هنوز همونقد دچار وسواس و نشخوار فکری و غیره ام...