پس پریود کوفتی کی میخاد بیاد

حوری_بهشت

عضویت: 1402/05/13

تعداد پست: 5162

عه از این ایودی همش سر همینه حالم یهم میخوره ازش شما چجوری اونجا فلز می‌زارید آخه بیچاره بافت واژن و رحم😑😑

‏هر جنگی ارزش جنگیدن نداره گاهی عمدا بباز و بیا بیرون🤌🏻

1403/11/13

|

22:39

1 نفر لایک کرده اند ...

p__pari_naz

عضویت: 1403/02/22

تعداد پست: 4308

منم اینجوری شدم

قرص آهن برام جواب داد

احتما کم خونی داری

دمنوش رازیانه هم برای درد خوبه

1403/11/13

|

22:39

0 نفر لایک کرده اند ...

mona0000000

مدیر استارتر

عضویت: 1401/05/07

تعداد پست: 1133

عه از این ایودی همش سر همینه حالم یهم میخوره ازش شما چجوری اونجا فلز می‌زارید آخه بیچاره بافت واژن و ...

بخاطر ترس از حاملگی مجبورم وگرنه خودمم متنفرم ازش😬

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤🥲

1403/11/13

|

22:40

0 نفر لایک کرده اند ...

mona0000000

مدیر استارتر

عضویت: 1401/05/07

تعداد پست: 1133

منم اینجوری شدم قرص آهن برام جواب داد احتما کم خونی داری دمنوش رازیانه هم برای درد خوبه

احتمالا هم همینه زایمانمم سزارین بود دکترا گفتن کم خونی دارم

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤🥲

1403/11/13

|

22:41

0 نفر لایک کرده اند ...

_telli_

عضویت: 1402/06/01

تعداد پست: 10753

این پریود بدبخت میاد یه جور غر میزنید نمیاد یه جور دیگه غر میزنید.....انقدر حس ناکافی بودن بهش ندید😅

بچه ها منم یه موقعی این بیماری""با دلایل منطقی میشه نظر دیگران رو عوض کرد.""رو داشتم.شفا گرفتم شکر خدا🤲

1403/11/13

|

22:41

2 نفر لایک کرده اند ...

حوری_بهشت

عضویت: 1402/05/13

تعداد پست: 5162

بخاطر ترس از حاملگی مجبورم وگرنه خودمم متنفرم ازش😬

خو این همه روش هست من اصلا نمی‌رم سمتش

دلم نمیاد اینجا یه چیزی بمونه کاپ هم بمیرمم نمیزارم

یه چند تا خانم سر آیودی عفونت‌ و یه سری مشکلات گرفته بودن و بیمارستان که بودم

‏هر جنگی ارزش جنگیدن نداره گاهی عمدا بباز و بیا بیرون🤌🏻

1403/11/13

|

22:41

0 نفر لایک کرده اند ...

mona0000000

مدیر استارتر

عضویت: 1401/05/07

تعداد پست: 1133

خو این همه روش هست من اصلا نمی‌رم سمتشدلم نمیاد اینجا یه چیزی بمونه کاپ هم بمیرمم نمیزارمیه چند تا خ ...

وا چه بد😭😬

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤🥲

1403/11/13

|

22:42

0 نفر لایک کرده اند ...

پری_روی

عضویت: 1398/08/12

تعداد پست: 1672

بخاطر ترس از حاملگی مجبورم وگرنه خودمم متنفرم ازش😬

میخواد درسته نه میخاد

چقد امضات موج تلخی توشه

پاسخ های شما در مورد غلط املایی هاتون یا نظراتی که خودم میذارم هیچ اهمیتی واسم نداره کلا نخونده از بخش اعلانات حذف می‌کنم به اسم هیج کاربری هم توجه نمی‌کنم مگر اتفاقی

1403/11/13

|

22:44

0 نفر لایک کرده اند ...

حوری_بهشت

عضویت: 1402/05/13

تعداد پست: 5162

وا چه بد😭😬

آره خونریزی پریودی رو خیلی زیاد تر و لکه بینی رو زیاد می‌کنه پریودی رو نامنظم می‌کنه ممکنه حتا رحمت سوراخ بشه و آسیب ببینه یا خارج از رحمی باردار بشی یا خود به خود دستگاهه خارج بشه از رحمت لگنت هم ممکنه التهاب پیدا کنه

سری درش بیار... بخاطر مردا که چه چیزا تحمل نمی‌کنیم ما بره وازکتومی انجام بده شوهرت

‏هر جنگی ارزش جنگیدن نداره گاهی عمدا بباز و بیا بیرون🤌🏻

1403/11/13

|

22:45

1 نفر لایک کرده اند ...

mona0000000

مدیر استارتر

عضویت: 1401/05/07

تعداد پست: 1133

آره خونریزی پریودی رو خیلی زیاد تر و لکه بینی رو زیاد می‌کنه پریودی رو نامنظم می‌کنه ممکنه حتا رحمت ...

وای توروخدا نترسون😬😭😭

تاره گذاشتم۲ملیون دادم بهش

نه فعلا یدونه بچه داریم خیلی جونیم واسه وازکتومی

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤🥲

1403/11/13

|

22:48

1 نفر لایک کرده اند ...