2777
2789
عنوان

یک لحظه اندیشیدن

34 بازدید | 3 پست

خواب بودم، خواب دیدم مرده ام

خواب بودم، خواب دیدم مرده ام

بی نهایت خسته و افسرده ام

تا میان گور رفتم دل گرفت

قبر کن سنگ لحد را گل گرفت

روی من خروارها از خاک بود

وای، قبر من چه وحشتناک بود!

بالش زیر سرم از سنگ بود

غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود

هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت

سوره ی حمدی برایم خواند و رفت

خسته بودم هیچ کس یارم نشد

زان میان یک تن خریدارم نشد

نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی

ترس بود و وحشت و دلواپسی

ناله می کردم ولیکن بی جواب

تشنه بودم، در پی یک جرعه آب

آمدند از راه نزدم دو ملک

تیره شد در پیش چشمانم فلک

یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟

دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟

گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود

لرزه بر اندام من افتاده بود!

هر چه کردم سعی تا گویم جواب

سدّ نطقم شد هراس و اضطراب

از سکوتم آن دو گشته خشمگین

رفت بالا گرزهای آتشین

قبر من پر گشته بود از نار و دود

بار دیگر با غضب پرسش نمود:

ای گنه کار سیه دل، بسته پر

نام اربابان خود یک یک ببر


الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792