حس میکنم تو ب ی مرز بی احساسی و سِر بودنی رسیدی ک خیلی ترسناکه
یعنی حتی از شوهرت متنفر نیستی
تو کاملا نسبت بهش خنثایی و‌حتی خبر مرگشو برات بیارن ناراحت نمیشی
و من میدونم ب این وضعیت رسیدن چ تاوان سختی داشته
ولی الان قدرتی داری ک توپ هم تکونت نمیده نه؟
من تمام تلاشم رو کردم ک نره با اون زن
ی روزایی دقیق میدونستم چ ساعت چ موقع میره پیش اون زن
هرکاری بگی کردم ک نره نکنه این کارو حتی التماس جلوش زانو زدم گفتم ببین من عاشقتم نکن خواهش میکنم نکن کرد رفت خراب کرد
خودش خواست
نفرت وجود ادم رو میگیره و ضربه میزنه ب خودت
بی تفاوتی بهتره
من تلاشم کردم نشد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
