من پسر همسایمون اسمش محمد بوو 😂۳ یا ۴ سال ازم بزرگتر بود عاشقم بود 🥹😂مدرسه هامون نزدیک هم بود ی باز روی دیوار دیدم با دوستاش داره با این اسپری رنگ ی چیزی مینویسه منم با دوستام داشنم رد میشدم برم خونه .دبستان بودم ...بعد روز بعدش ک دوباره از اونجا رد شدم دیدم نوشته ای لاویو اسم من 😆😆😆😆 بعد منم خجالتی روم نمیشد نگاه کنم جلو دوستام رومو میکردم اونور ..یا وقتی با دوستام رد میشد یم سرشون رو گرم میکردم تا اونجارو نبینن 😂😂الان چندین ساله ازش خبر ندارم خونه مون جابجا کردیم ...هعییی یادش بخیر
صبح من خیلی زود میرفتم مسیر کلا خلوت بود اونم زود میومد من تنها نباشم جلوتر راه میوفتاد من پشت سرش میرفتم با فاصله خجالتم میکشیدم اون گاهی پشت سرشو نگاه میکرد تا من دارم میام یا نه🥹😂