دوستم از صب ساعت ۹ اومد خونم..خودش خودشو دعوت کرد..من امروز دوتا قرار کاری مهم داشتم و اونم اینو فهمید پانشد بره
هرچی گفتم دیدم پانمیشه بره اونطرفم جواب پیاممو نداد خواستم بزنگم کنسل کنم هرجا رفتم بچش با جیغ و داد پشت سرم اومد حتی ب خودش زحمت نداد بچشو بگیره یا ساکتش کنه
کل زندگی منو ریخته بود بهم همه وسایلم وسط وسایل تو کیف خودش وسط،اخرشم بامن دعوا داشت ک چرا نمکپاشو گذاشتم جایی بچش برداره خالیش کنه،همه وسیله هامو برداشته گذاشته بالای کمد و کابینت ک تخم جنش برنداره.ساعت هفت شب شد دیدم نمیره گفتم عزیزم من جایی دعوتم باید برم..داشت بچشو خواب میکرد ک شبم بمونه وقتی دید من اینطوری گفتم گف اره منم میخواستم برم تو دلم گفتم اره مشخصه براهمین میخواستی بچتو خواب کنی
تا حالا باهمچین ادم بیشعوری برخوردی؟از وقتی رفت تا ساعت دوازده داشتم ریخت و پاش و کصافط کاریای خودشو بچشو میشستم اخه ادم چقد میتونه هم بیشعور و هم اینقد پرو باشه