یکی از افراد خانواده ام اینقدر ظاهر مهربونی داره ورفتارهای حساب شده بهم میگه حتمن بیابریم مسافرت البته عادت داشت مادر خرج میشد بعدسفردنگم میدادم منم خیلی حساب گرودقبق هستم هربارم بزور منوبرده یجوری هم ازدماغم درآورده مثان یبار یادم رفت موقع حساب کتاب خرج سفر بعدگفت هزارتومان اونویادت رفت بعد هرجایی هم میخام دقیق حساب کنم میگه ای بابا چقدر کم ظرفیتی من لارجم توچراابن مدلی ۵۰۰ میخای بدی جاهای گرون مبره میگه بعدن پولش بده بعد همون جایجوری حالتو غیرمستقیم میگیره حالا باهاش شدیدن رودیوایستی دارم میگه حتمن بریم قشم میگه مشکل پولی داری گفتم پول دارم حوصله ندارم بنظرتون چی بهش بگم که ناراحت نشه ؟هم حرفمومنظورمه گفته باشم مثلن رفتیم استامبول پولام دادم لیرکردتارفتم خرید کنم میگه مگه پول داری(منظورش این بوده اونی که دادی پول هتل وبلیط شده)بعد خودش قبل سفر گفت هرچی کم آوردی میدم بعدسفربهم بده کل سفرم قهرکردم خرید نکردم میگه لوسی منظوری نداشتم ولی من که بچه نیستم