2777
2789

نمیدونم شایدم از تنهایی خسته شدم 

وقتی یاد روزای خوبی که باهاشون داشتم و همه دور هم جمع بودیم می‌افتم دلم تنگ میشه 

پ.ن.الان دو ساله باهاشون قطع رابطه م 

خیلی اذیتم میکردن و دعوای بدی باهاشون راه انداختم

بر این باورم در هر قدمی خدا را دارم  

عقلت کمه ک دلت تنگ شده.دلت واسه دعوا تنک شده در اصل 

مادر شدن مثه آتو دادن به دنیاست، همیشه استرس داری همیشه نگرانشی .پسر قشنگم از وقتی اومدی هر روز مامانی بهاره😍.مادر بودن حس عجیب و خاصیست. احساس میکنم قلبم جایی بیرون از سینه میتپد.   پسرم، مرد کوچکم، جهان برای من در تو خلاصه میشود💙💙💙   پسرم آرام دوستت خواهم داشت طوریکه هیچکس به جز خودت این حس مرا درک نخواهد کرد💙

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

میتونی عید باهاشون دوستی کنی البته اگه بتونی

نمیتونم 

البته خیلی چراغ سبز نشون میدن بهم 

یه بارم دعوت کردن نرفتم 

دعوای بدی کردم و حرفایی بهشون زدم که نباید 

بر این باورم در هر قدمی خدا را دارم  

چقد مثل همیم ولی من ی بار رفتم دیدنشون بعد چند وقت که نرفته بودم  انقدر سرد برخورد کردن پدر شوهرم ک دراز کشید خابید و بچمو ک داشت با گوشیم بازی میکرد و اروم بود بهش گفت ملیکا تو کتک میخای!منظورش من بودمم!مادر شوهرمم اصلا استقبال نکرد و منم دیگه نرفتم

اون صمیمیت هیچ وقت ب وجود دیگه نمیاد

خودت سرگرم کن و سنگ رو یخ نکن


یه صلوات بفرستین برا خوب شدن حالم  کاربری دست ۳ نفره.لایک نکنین قربون دستاتون  

اگه واقعا ازشون کینه نداری خب باعث خیر شو و برو باهاشون آشتی کن 

شاید به این واسطه همه حرفا و حدیثا و کینه های قبل هم تموم شد رفت 


گر دوْر فلک این همه نامرد نِمیبود     در جمجمه ی شیر شغال آب نمیخورد 

از کجا میدونی نمیخوان آشتی کنن

با شوهرم پارسال یه جعبه شیرینی گرفتیم و رفتیم خونه خواهر شوهر بزرگم،  یه کاری کرد خانم دکتر روانشناس که شوهرم برگشتنی به من گفت خریت که شاخ و دم نداره همینه ( منظورش خواهرش بود)

چقد مثل همیم ولی من ی بار رفتم دیدنشون بعد چند وقت که نرفته بودم انقدر سرد برخورد کردن پدر شوهرم ک ...

اونا از خداشونه که من آشتی کنم 

درسته که من حرف بارشون کردم و قطع رابطه کردم اما مقصر اونا بودن که دعوا درست کردن و کفر منو درآوردن 

بر این باورم در هر قدمی خدا را دارم  
عقلت کمه ک دلت تنگ شده.دلت واسه دعوا تنک شده در اصل

عجب چیزی گفتی  حق تا ابد

منم همین شرایط دارم و ی سری رفتم پدر شوهرم ک کو ن ش کرد بهم خابید مادر وشوهرم عین طلبکارا محل نداد

اصلا از لحظه اول مجل ندادن بهم اونجا بود ک فهمیدم این مسیر باید ادامه میدادم و نمی اومدم چون سنگ رو یخ شدم هرچند مقصر هم اونا بودن ولی گاهی رفتن و بازگشت دوباره  اشتباهه چون اونا عین ما فکر نمیکنن

یه صلوات بفرستین برا خوب شدن حالم  کاربری دست ۳ نفره.لایک نکنین قربون دستاتون  
با شوهرم پارسال یه جعبه شیرینی گرفتیم و رفتیم خونه خواهر شوهر بزرگم، یه کاری کرد خانم دکتر روانشناس ...

اینا دوست دارن من آشتی کنم 

شوهرم و بچه ها میرن خونه شون فقط من نمیرم

بر این باورم در هر قدمی خدا را دارم  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز