دوباره روز بعدش زنگ زد که میشد سه شنبه گفت ببین خانم پسر من چهارده معصومی هست منم فکر کردم یک فرقه جدیده گفتم یعنی چی حاج خانم گفت یعنی مومنه منم گفتم من ادعای مومنی ندارم ولی اهل انجام واجباتم محجبه هستم و محرم و نامحرم برای ما مهمه.
بعدش گفت ببین لابد راهپیمایی هم میخای بری منم گفتم رفتن و نرفتن یک مسیله شخصی هست گفتش اخه پسر من مخالف این چیزا هست منم گفتم حاج خانم من هنوز پسر شما را ندیدیم ایشون هم منو ندیدن شاید اصلا مورد پسند هم نباشیم
خلاصه روز بعدش مجدد زنگ زد بهم گفت ببین خانم پسر من قد بلنده نه لاغر نه چاق کچل هم نیست عینک هم نداره مومن هم هست دختر چادری هم میخاد من دیگه کفری شدم گفتم حاج خانم تمامی این موارد را که گفتید اتفاقا من دارم ولی بهتره شما برای پسرتون پیشنهاد و سفارش بدید بسازن یک خنده ای کرد عفریته
بعدش گفت راستی اصالتا کجایی هستید منم گفتم اطراف اصفهان ولی از بچگی ساکن اصفهان گفت اهان پس دهاتی هستی گفتم بله
حالا جالبه یک لهجه ضایعی داشت که اون لهجه مال یکی از شهرستان های اصفهان هست که تو اصفهان اون شهرستان از یک جهاتی به منفی بودن معروفه